استرس دارم. مدتی بود که از چنین احساساتی بدور بودم و شرایط آب و هوائی تاثیری بر من نداشتند. اما چند روز هست که دلشوره دارم.
تعجب می کنم که چطور دلم برای چیزی اینقدر بالا و پائین می رود که می دانم خیلی واقعی نیست...شرایط این بار فرق دارد. چه در پیش است؟ نمی دانم ...از جمعه تصمیم گرفتم که درست یا غلط، مورد تائید یا تکذیب اگر سریال دنباله داری آغاز شد، با اولین پرواز برگردم... همه گرفتاری ها فعلا فراموشم شده و مثل همه آن روزهای نحس، صدای فریادها و ضجه ها در مغزم، پخش می شوند.
اگر لازم باشد برخواهم گشت، تا با همه آن کابوس ها مواجه شوم و درکنارت باشم.
می خوام در کنارت باشم حتی وقتی فکر می کنم که راه اشتباهی می روی. چون من متعلق به تو هستم و تو متعلق به من.